عاشقش هستی

#داستان_شهروزبراری  #عاشقانه 

داستان سانسور نشده +۱۸

رمان عاشقانه لبخند خیس ۱۳

- راستی هیچ میدونستی َشکلات تلخ از سکته مغزی پیشگیری میکنه !..

رمان لبخند خیس ۱۱

- از چه لحاظ ؟ منظورتون چیه ؟

رمان لبخند خیس ۱۰

رها به فکر فرو رفت ،  و  نگاهش خیره به نقطه ای نامعلوم  ماند و به فکر  فرو  رفت ، 

لبخند خیس ۸ و ۹

 

کمی این دستو _{اند  کمی مکث کرد  انگار تردید  و  شک  جلوی گفتن حرفی را گرفته باشه ،}

رمان لبخند خیس ۳

 

رمان چشمان خیس ۲

  

رمان عشقم را باور کن ۶

 کمی فکر کردم  کمی به زمین خیره موندم و اسیر سیر پیوستگی افکارم شدم  .  به خودم برگشتم و تلفن رو برداشتم و به یاسمینا  زنگ زدم ..

رمان عشقم را باور کن ۳

رمان عشقم را باور کن ۱

رمان عاشقانه عشقم را باور کن

  _{^{معرفی رمان و خلاصه ای از موضوع رمان را اینجا بخوانید . این رمان در هفت فصل نوشته شده است}}

 

داستان کوتاه عاشقانه

 اول مردادماه سال هزارو سیصد و قو... /نامه ای پیدا میشود ، دخترک در عالم دنیایی کودکانه میپندارد که آن نامه چیز مهمی ست که در زیر کاناپه پنهانش کرده اند ، پس آنرا نگه میدارد ، مدتی بعد....دختربچه ی هفت ساله برای اولین بار بکمک پدرش

رمان احساسی ۵

 

 بی اختیار زول زده بودم به داشبورد ماشین  نگاهی چرخوندم و خیره موندم به درب خونه  از خودم پرسیدم که اینجا چه میکنم؟  ..پوفی کردم و زیر لب گفتم:

رمان احساسی ۴

باغ به شکل معناداری سوت و کور بنظر میرسید  ولی خب  سکوتی که شکننده بود 

رمان احساسی ۳

 

راوی شبنم ؛  جای خالی سیاوش رو چیزی باید پر میکرد و خب چه چیزی بهتر از تفریح همیشگی یعنی نقاشی... 

رمان احساسی ۱

 

نگارنده شین براری  _ گوشه ی اتاق مشترکم با خواهرم کز کرده بودم.پاهامو تو شکمم جمع کرده بودم و دستامو محکم دورش حلقه کرده بودم.
صدای ناله های بی جون مامانم به روح و تن خسته ام چنگ میکشید.

لینک و پیوند به وبلاگ های رمان و pdf رمان و کلیپ آموزش نویسندگی

نظرات

نظرات

رمان احساسی ۶

 

 سرم کمی گیج شد و چشمام تار دید   احساس کردم توی خواب این لحظات رو دیدم