رمان عاشقانه

داستان های خلاق

رمان عاشقانه

داستان های خلاق

رمان عاشقانه

رمان های مجازی و اندروید

آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

   نام رمان:  بی تو  باتو بودم 
نویسنده : شهروز براری
ژانر:عاشقانه احساسی 
خلاصه :

 

داستان احساسات پاک و بی ریاح یک دختر هست و وابستگی های روحی و عمیقش . 

  داستان شامل عناصر پیرنگ می باشد و محتوای آن بشکل اجمالی شامل : 

 

_عشق و دلدادگی

_وابستگی های شدید عاطفی یک دختر

_ خودنمایی عاملی به نام : دست تقدیر

 _  قصه ی جدایی ها و فاصله های  منزجر کننده . 

_ هجران و غم بی وفایی یار

_  شکست و سقوط بیصدا 

 _ افسرده و  رسوا و آواره

_ انگشت نمای شهر 

 _مجنون ترین لیلی زمانه 

_  ایستادگی و آغازی نو

_، شانس ها و حکمت ها 

 _  مصلحت ها  و  خردمندی ها

_ پیشرفت و طعم خوش زندگی

 _ یک روز خاص و حضور در مکان خاص  و حادثه ی رویارویی  ان دو  عاشق شکست خورده و معشوق بی وفا  و  دست سرد روزگار  و چوب بیصدای خدا  و کشف حقیقتی شوکه کننده   و وقوع اتفاقی غافلگیر کننده  در  آن لحظه ی دیدار مجدد و عجیب ....

 

 

 

 


رمانکده   رمانکده تهران ناول رمان بی تو با تو بودم

نظرات (۹)

  • معصومه مرادی
  • رمان خیلی قشنگیه

    خیلی دوست دارم این رمانو مرسی که گذاشتید

    این رمان قصه ی تلخی هم در پستوی خودش داره  و  مرتبط با  گوگل پلی  میشه  که  با نام اشتباه  و بی اجازه  منتشر کرده بود در قالب یک پکیج .  که سه رمان از من داخلش بود   ولی  هر سه رو ثبت ادبی کرده بودم در سامانه آثار ادبی و  تونستم ثابت کنم که  حق با منه  ولی آخرش به من گفتند که  ایران    پیمان نامه تعهد به حقوق کپی رایت رو فقط برای موارد غیر مجازی  لحاظ میکنه .   حتی مجله ماهنامه چوک  با مدیریت جناب مهدی رضایی محترم  ،  در نسخه شماره ۱۲۹ فصل بهار ۱۴۰۰  خودش در اردیبهشت ماه  ، داستان محبوب منو  با اسم شخصی دیگر منتشر کرد   و با پیگیری من  نهایتن یک پوزش و عذر  خواهی ساده   و هم اینکه تصمیم عجیبی برای جبران اشتباهشون گرفتن و در شماره ۱۳۰  ماهنامه ادبیات داستانی چوک  خرداد۱۴۰۰  مجدد همون داستان رو اینبار با نام بنده  منتشر کردن   . اتفاقا اسمم روی  جلد  هم بود . اسم داستان  :  دوگانگی هویت  هست .    نکته اینجاست  که بنده هیچ تمایلی به ذکر اسم خودم روی  جلد  پشت جلد  داخل کتاب ، زیر کتاب  پشت کتاب ، و هیچ کجاش  نداشتم ، زیرا  داستان چیز دیگری بوده و هست ،  من اون اثر رو مانند خیلی های دیگر به سرکار خانم حمیراپورستگار از ناشرین مطرح گیلان با دوازده شعبه فعال سراسر کشور  واگذار کردم  و حق چاپ و نشرش رو نداشته و ندارم ،  حالا یکبار منتشر کردن با اسم اشتباه و با نام شخصی دیگر   و کسی نفهمید  و مشکلی رخ نداد   حالا این چه کاریه که واسه خاطر دلجویی اومده مجدد هم اسم صحیح داستان و نام من هم بعنوان نویسنده   چاپ و منتشر کرده ، خب همون بار اول  کلی اضطراب و استرس که مبادا ناشر اصلی بویی ببره    بعد واسه دلجویی  اومده ابرو  رو  درست کنه  زده  چشمم رو کور  کرده . اخه این چه کاریه  برادر و استاد بزرگوار ‌‌‌‌‌   ...    

       مرسی از  افتتاح  این وبلاگ  

       عالی شد که شخصا  هستی  شین 

           موافقم  شین mrci

       واقعا   خوشحالم منم ❤

        منم همینطور  

        چرا  با آیدی ناشناس پیام و نظر  میگزارید دوستان ؟

  • خواهران ساروی مازنی
  •   مرسی .  عاشقشم .   ممنون ک وبسایت تون رایگانه .   مرسس ‌ .

      نویسنده اش هم عالیه     ما خیلی ازش میخونیم  . خیلی خوبه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی